نویسنده کتاب «روایت رویش» بیان کرد:
مؤانست با قرآن رمز توفیقات سعید کاظمیآشتیانی
به گزارش روابط عمومی جهاددانشگاهی، ناصر مولایی خبرنگار و مؤلف کتاب «روایت یک رویش» به مناسبت هجدهمین سالگرد درگذشت سعید کاظمیآشتیانی سلسله با ایکنا گفت و گو کرد که در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
کتاب «روایت یک رویش» از کجا آغاز شد؟
حوزه کاری من دفاع مقدس است. از سوی جهاددانشگاهی پروژهای در رابطه با شهدای این نهاد انقلابی به من پیشنهاد شد تا علاوه بر شهدا در رابطه با زنده یاد سعید کاظمیآشتیانی هم تألیفی داشته باشم. او در جهاددانشگاهی به ویژه برای ما خبرنگاران عضو جهاد فرد معروفی بود. با این حال نسبت به شیوه مدیریت و بخشهای دیگر زندگی او شناخت عمیقی نداشتم.
بعد از مطالعه و صحبتهای اولیه پیرامون زندگی کاظمی آشتیانی با اطرافیان دوستان، همکاران و آشنایان، هر بار بعد از مصاحبهها نگران بودم که با توجه به شخصیت بزرگ دکتر آشتیانی، چطور میتوانم حق مطلب را ادا کنم؟ به ویژه اینکه پس از هر مصاحبه بخشی از وجوه این شخصیت بزرگ برای من نمایان میشد و بیشتر احساس مسئولیت میکردم. بیشتر با ادبیات حماسی آشنا بودم اما نوشتن و تدوین در رابطه با چنین شخصیتی ظرافتهای خاص خود را میطلبد، اما هر مقدار که جلو رفتم مسلطتر و امیدوارتر شدم. انشاءالله که تألیف خوبی باشد.
در تمام مصاحبههایی که در کتاب «روایت یک رویش» وجود دارد، اشک همه افراد هنگام روایت جاری شد. وقتی به مهربانی، عطوفت، تلاش، کوشش، دلسوزی و پیگیری کاظمی آشتیانی میرسیدند، منقلب میشدند و اشک میریختند. سعی شده تا روایتهای این کتاب تکراری نباشد و موضوعات جدید مطرح شود و متن کتاب روان باشد.
دکتر کاظمیآشتیانی رزمنده بود و در جبهههای جنگ هشتساله حضور داشت. البته ایثار و شهادت، مقتضیات زمانی دارد، زمانی جنگ بود و رزمندهها و مردم در قشرهای مختلف به صورت مستقیم با دشمن درگیر بودند. باید ایثار را در کنشهای اجتماعی نیز در نظر بگیریم و کاظمیآشتیانی شهید و به معنای واقعی ایثارگر اجتماعی بود.
همکاران سعید کاظمیآشتیانی مدیریت ایشان را چگونه توصیف میکردند؟
وی یک مدیر به تمام معنا بود به قول دکتر حسین بهاروند، دکتر کاظمی آشتیانی یک فرهنگ بود؛ درون فرهنگ خیلی چیزها مانند مدیریت، شخصیت، اقتصاد، سیاست، هنر و... نهفته است. نوع مدیریت کاظمی آشتیانی مدل پشتمیزنشینی و دستوری نبود و اگر قرار بود کار و پروژهای آغاز شود، اولین نفر او بود و باقی افراد به دنبال او راه میافتادند. وقتی کارمندان مشاهده میکردند که رییس آنها جلوتر ایستاده است برای آنها سبب انگیزه میشود.
دکتر کاظمی آشتیانی کسی بود که همکاران و افراد زیرمجموعه او را «رئیس» به معنای خاص نمیدانستند و زیرا با همکاران نشستوبرخاست داشتند و سختگیری و بگو و بخند هر کدام به موقع بود. ایشان هر از گاهی دوستان و همکاران را جمع میکردند و به صورت تفریحی جایی میرفتند با این هدف که یک ایده و سوژهای از این جمع شدنها استخراج شود. اینگونه افراد خیلی اندک هستند.
وی به جوانها خیلی اعتماد داشت و میگفت که بالاخره باید به یک فردی اعتماد کنیم و اگر اعتماد نکنیم کاری پیش نمیرود و این آزمون و خطاها باید وجود داشته باشد و هزینه این آزمون و خطاها را هم خودش پرداخت میکرد. یعنی وقتی کاری را به فرد یا گروهی میسپرد، اگر کار درست انجام میشد و به موفقیت میرسید، این کار را به نام خود نمینوشت و میگفت که دیگران انجام دادهاند و اگر جایی کار به گره و مشکلی برمیخورد خود را مقصر میدانست.
وقتی فردی چنین روحیهای دارد که تمام هزینهها را گردن میگیرد، مسلماً افراد زیرمجموعه برای کار از جان مایه میگذارند و بیشتر از پیش کار میکنند. او در شکار ایدهها و نخبهها خبره و آدمشناس بود؛ آدمی را که شعار میداد و کسی که اهل عمل بود، میشناخت. پیش رفتن کار برای کاظمی آشتیانی مهم بود و گرایشهای سیاسی برای او اهمیتی نداشت به سلیقههای مختلف احترام میگذاشت.
دکتر کاظمی آشتیانی هدف داشت تا به آرزوهای خود دست یابد و یکی از آرزوهای ایشان این بود که به جایی برسیم که به جای نفت دانش بفروشیم. برای فروش دانش در عرصه بینالملل و برای اینکه خریدار داشته باشد، نیازمند استفاده از استانداردهای روز هستیم که یک سری از افراد از آن برخوردارند و به بعضی از تخصصها نیاز داریم تا دانشی تولید کنیم که در خارج به آن نیاز دارند و ما را بپذیرند و برای بحث درمان ناباروری این کار را انجام داد.
مثلا کنگرهای برای موضوع ناباروری برگزار میشد که متخصصان ایرانی هم در این کنگره حضور مییافتند، اما ایرانیها زیاد مورد توجه نبودند؛ دکتر کاظمی آشتیانی پیشنهاد برگزاری این کنگره در ایران را میدهد که از سوی برگزارکنندگان کنگره مخالفت میشود به همین منظور تصمیم میگیرد که برای اولین بار کنگرهای از سوی ایران برگزار کند. اکنون دانشمندان ما جزو داوران خبره این نوع کنگرهها در سطح بینالمللی هستند و این یکی از آرزوهای دکتر کاظمی آشتیانی بود که محقق شد.
باید الگوهای مدیریتی دکتر کاظمی آشتیانی استخراج و معرفی شود و به صورت آزمون و خطا در جامعه اجرا کنیم. مدام از دکتر سعید کاظمی آشتیانی اسم برده میشود، اما نکته این است که از ایشان چه استفادهای میکنیم؟ نباید صرفا به نوشتن کتاب بسنده کرد، بلکه باید به الگوهایی که در رابطه با دکتر کاظمی آشتیانی در کتابها آمده توجه کرد و آن را به کار بست مانند پیگیری کاظمی آشتیانی در کار، شیوه مدیریت، ایدهها و ...
اجرای ایدههایی که دکتر کاظمی آشتیانی داشتند، تأثیرگذار خواهد بود و باعث نزدیک شدن قلبهای مدیران و کارمندان زیرمجموعه خواهد شد. اگر میخواهیم کار تکراری نکنیم، باید به این موضوعات توجه کرد؛ یکی از ضعفهای ما بیتوجهی به الگوهاست. کشور ما در هر زمینه الگوهای بسیاری دارد ولی این الگوها بدون استفاده هستند. الگوبرداری از کاظمی آشتیانی میتواند در حوزه مدیریت ضعفهای کشور را جبران کند.
باید در حوزه الگودهی و الگوگیری مأموریت خود را به پایان برسانیم؛ دکتر کاظمی آشتیانی به معنای واقعی مدیر تراز انقلاب اسلامی بود که به ویژگیهای الگوی انقلاب اسلامی نزدیک بودند. باید تلاش کرد تا ایشان را بیشتر بشناسیم که رهبری نیز بر این موضوع تأکید داشتند و فرمودند که جوانان رونالدو را از دکتر کاظمی آشتیانی بیشتر میشناسند، در حالی که کاظمی آشتیانی دستاوردهای بسیار ارزشمندی برای کشور داشته است.
من به عنوان کسی که به دلیل نوشتن کتاب در رابطه با دکتر کاظمی آشتیانی بنا به صحبتهای دوستان ایشان شناختم بیشتر است به نظرم باید بر ابعاد مختلف دکتر کاظمی آشتیانی کار کرد. میتوان طرحی در حوزه مدیریت داشت که دکتر کاظمی آشتیانی مبنای الگوی مدیریت باشد و این طرح را اجرا کرد.
نظر شما :