«کتابهای جریانساز در انقلاب اسلامی» زیر ذرهبین نقد و بررسی
به گزارش روابط عمومی سازمان انتشارات به نقل از ایکنا؛ نشست تخصصی «کتابهای جریانساز در انقلاب اسلامی» ۱۵ بهمن، از سوی سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی در ساختمان معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی برگزار شد.
در این نشست، علی مطهری نائب رئیس مجلس شورای اسلامی، هادی خانیکی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و عباس کشاورزعضو هیئت علمی دانشگاه شاهد به ایراد سخنانی پرداختند.
در ابتدا عباس کشاورز درباره میزان استفاده از کتاب به مثابه ابزار ترویج و اشاعه اندیشههای ایدئولوژیک در میان جریان عمده مخالف شاه، ملیگرایان، چپگرایان و اسلامگرایان گفت: کتاب در این دوران اگر هم نقشی داشته، در گسترش ایدئولوژی انقلابی بوده است. ایدئولوژی یک نظام منسجم فکری متصل به عمل است که باور به آن منجر به کنش و اقدام میشود.
وی ادامه داد: سه جریان ذکر شده نیز نقش بسزایی در انقلاب داشتند و هواداران خاص خود را داشتند. البته ایدئولوژی مذهبی میتوانست تودههای مردم را به خود جلب کند و به همین دلیل جلوتر از سایرین بود. ابزار تسری ایدئولوژی نیز مختلف بود و شامل سخنرانی، منابر، نوار کاست، کتاب و ... میشد. کتاب یکی از منابع فکری این جریانها بود که میتوانستند افکار خود را از این طریق اشاعه دهند.
کشاورز اظهار کرد: مطرحترین ایدئولوگهای انقلاب اسلامی در جریان مذهبی، شهید آیتالله مطهری، مرحوم آیتالله طالقانی، مرحوم دکتر شریعتی و مرحوم مهندس بازرگان بودند. دکتر شریعتی با سخنرانیهای عمدهای که داشت و بعداً تبدیل به کتاب شد، نقش زیادی در انقلابی کردن جوانان و دانشگاهیان و دور کردن آنها از گروههای مارکسیستی ایفا کرد.
عضو هیات علمی دانشگاه شاهد ادامه داد: مرحوم بازرگان نیز کتابهای متعددی دارد که با زبان علمی به دین مینگرد و به دنبال اثبات رابطه دین و علم است تا از این طریق از نسل جوان در مقابل مارکسیسم محافظت کند. شهید مطهری نیز کتابهای بسیاری داشت که نه فقط به لحاظ ایدئولوژیک، بلکه به لحاظ آشنا کردن جوانان با اسلام از اهمیت زیادی برخوردار است. آیتالله طالقانی نیز نیم قرن مجاهده انقلابی را در کارنامه مبارزاتی خود داشت و مجموعه سخنرانیها و کتب تفسیر قرآن و نهجالبلاغه ایشان معرف حضور است.
تأکید استاد مطهری بر انقلاب اسلامی در مقابل اسلام انقلابی
در ادامه جلسه علی مطهری در خصوص آثار شهید مطهری و نظرات برخی که معتقدند شهید مطهری مروج اندیشه انقلابی در پیش از انقلاب نبود و نظرات مقابل این تفکر که مطهری را ایدئولوگ انقلاب اسلامی میدانند، گفت: قبل از انقلاب ۳ گروه فعال علیه رژیم شاه شامل مارکسیستها، اسلامگراها و ملیگراها وجود داشت که به دنبال انقلاب و تحول بودند. در بین اسلامگراها نیز دو گروه وجود داشت؛ عدهای انقلاب را اصل و اسلام را ابزار میدانستند و به عبارتی اصالت را به مبارزه و انقلاب میدادند. عدهای هم اصالت را به اسلام میدادند که در رأس آنها شهید مطهری بود. لذا تعبیر اسلام انقلابی که آن دوران خیلی معمول بود و مجاهدین خلق و فرقان از آن استفاده میکردند، مورد انتقاد شهید مطهری بود و ایشان میگفت ما دنبال انقلاب اسلامی هستیم، نه اسلام انقلابی. البته امروز تعبیر اسلام انقلابی آن معنا را نمیدهد و منفی تلقی نمیشود. همین تفکر هم راه و روش شهید مطهری را مشخص میکرد و شهید مطهری هر جا احساس میکرد حرکتی در مسیر اسلام است، از آن حمایت میکرد.
وی اظهار کرد: پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ این احساس به وجود آمد که اگر این نهضت پیروز میشد، چه اتفاقی میافتاد و آیا انقلاب کادر لازم را داشت؟ زیرا آن زمان قشر دانشگاهی از آمادگی لازم برخوردار نبود. از آنجا شهید مطهری به این فکر افتاد که ابتدا باید ایدئولوژی اسلام را ارائه داد و لذا ایشان به تبیین نظام اجتماعی، خانواده، قضایی و ... در اسلام پرداخت تا نشان دهد اسلام یک مکتب است که قادر به اداره جامعه است و تلاش وی به این سمت و سو رفت.
مطهری افزود: لذا پس از ۱۵ سال، در سال ۱۳۵۶ که دوره جدید مبارزات انقلابی شروع شد، به دلیل کارهای فرهنگی انجام شده از سوی شهید مطهری، مرحوم بازرگان و مرحوم طالقانی، مرحوم شریعتی، قشر دانشگاهی آماده شد و به سرعت به حرکت انقلابی پیوست. در واقع ملاک برای شهید مطهری اسلام بود، نه انقلاب و براین اساس با بسیاری از گروههای اسلامی مانند مجاهدین خلق درگیری داشت. وی به خوبی خطر این گروهها را درک کرد، زیرا در سالهای ۵۵ و ۵۶ به نظر میرسید که نهضت چپ در ایران پیروز خواهد شد و بسیاری از مبارزان مسلمان هم گرایشات مارکسیستی پیدا کرده بودند.
نائب رییس مجلس ادامه داد: در واقع شهید مطهری به نوعی بیش از مبارزه با شاه با این گروهها مبارزه میکرد و به همین خاطر اتهامات زیادی نیز به ایشان وارد شد. شهید مطهری به دنبال پیاده کردن اسلام بود، نه مبارزه به هر شکل و میگفت اگر بناست امثال مجاهدین خلق روی کار بیایند، همان بهتر که شاه بماند. اما عدهای حتی از بزرگان مانند شهید بهشتی معتقد بودند که فعلا باید با شاه مبارزه کرد و بعد از پیروزی به سراغ این مسائل رفت. در این اختلاف نظر هم وقتی نظر امام را جویا شدند، ایشان با قاطعیت نظر شهید مطهری را تأیید کردند و فرمودند ما از همین حالا باید راه و مسیر خود را مشخص کنیم. به همین دلیل شاید شهید مطهری به لحاظ شور انقلابی، نمود زیادی نداشت.
مطهری ابراز کرد: شهید مطهری در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» در سال ۱۳۳۱ همزمان با اوجگیری فعالیت تودهایها، به دنبال آگاه کردن جوانان در آن فضا بود. همچنین ایشان چون احساس کرد عدهای میخواهند ایران را به دوران قبل از اسلام برگردانند، مقارن با جشنهای ۲۵۰۰ ساله کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» را منتشر کرد. در واقع ایشان هر جا مشاهده میکرد که اسلامی بودن حرکت انقلابی مردم، در حال آسیب خوردن است، وارد عمل میشد.
دو نسل انقلاب و فاصلهای به وسعت عاطفه و استدلال
در ادامه این نشست، هادی خانیکی درباره نقش آثار مرحوم علی شریعتی در ترویج ایدئولوژی انقلاب گفت: به یاد دارم در سفری به الجزایر در حدود سال ۱۳۶۳ یا ۶۲ با مصطفی اشرف، یکی از فعالان انقلاب الجزایر، که آن زمان استاد بازنشسته دانشگاه بود، دیدار و گفتوگو کردم. او به من حرف عمیقی زد و گفت انقلاب اسلامی ایران و انقلاب الجزایر شابهتهای بسیاری دارند، اما تأکید کرد که انقلاب الجزایر را خوب مطالعه کنیم. او معتقد بود ما نتوانستهایم در انتقال انقلاب به نسل بعد موفق عمل کنیم، زیرا زبان نسل بعد انقلاب با ما متفاوت است. زبان نسل انقلاب احساسی و عاطفی است، ولی زبان نسل بعد عقلانی و استدلالی است. با این حال، ما میخواستیم با زبان خود این انتقال را به نسل بعد انجام دهیم. این مسئله در گفتوگوهای بین نسلی امروز در کشور ما نیز بسیار قابل مشاهده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد: در خصوص اثرگذاری کتابها در برهه انقلاب باید گفت کتابها به تنهایی مؤثر نبودند، بلکه کتابها در یک فضا و زمینه فرهنگی و اجتماعی قرار میگرفتند و اهمیت مییافتند. مهمترین کتابهای اثرگذار، مجموعه آثار دکتر شریعتی بود که اهمیت آن به دلیل زبان، حاملان (دانشجویان) و شبکههای مرتبط شکل گرفت. البته در کنار آن، خوانش این آثار هم مهم است که چه کسانی از آن استفاده میکردند. کم نبودند کسانی که هم آثار شهید مطهری را میخواندند و هم از آثار دکتر شریعتی بهرهمند میشدند.
وی افزود: با ضربهای که به گروههای اسلامی و مذهبی براثر تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴ وارد شد، عده زیادی از فعالان مذهبی متوجه شدند که محدود کردن مبارزه به مبارزه سیاسی و چریکی موجب غفلت از معنویت، اخلاق و عرفان میشود و لطمات زیادی وارد میکند. یکی از مسائل مهمی که مثلاً باعث شد کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» شهید مطهری مورد اقبال قرار گیرد، فهم همگرایانه از دیانت و ملیت بود. به نوعی که نامگذاریها و جهتگیریها بیشتر به سمت مذهبی میرود. البته آثاری هم در این میان بودند که شاید عمق تحلیلی چندانی نداشتند، اما همین که یک تصویر انقلابی ارائه میدادند، مورد استقبال قرار میگرفتند.
خانیکی با اشاره به اهمیت مسئله اعتماد گفت: فروپاشی اعتماد به نظام شاه باعث شد که در برابر آن رسانههایی مانند کتاب شکل بگیرد. یکی از معروفترین تئوریهای انقلاب از منظر ارتباطاتی، نظریه معروف «انقلاب بزرگ و رسانههای کوچک» است. در واقع آنچه در نظام شاه اتفاق افتاد، این بود که دو نظام ارتباطی شکل گرفت؛ نظام ارتباطی دینی که متکی بر رسانههای خرد مانند نوار کاست، کتاب، مساجد، حسینیه و زیراکس بود و نظام ارتباطی رسمی که رادیو و تلویزیون ملی در رأس آن بود. اما نمایندگان مرجع از نظر مردم در رادیو و تلویزیون ملی حضور نداشتند و دیده نمیشدند.
وی ابراز کرد: در برابر این بیاعتمادی سیاسی و اجتماعی است که شبکه رسانههای خرد شکل میگیرد و کتاب را باید در متن این رسانههای خرد و بیمرکز دید. رسانههای خرد از جمله کتاب به تنهایی قدرت سلب یا تفویض مشروعیت را نداشتند. انقلاب واجد زمینهها، مدیریتها و هدایتهای دیگری بود و اگر نقش امام را نادیده بگیریم، این منظومه را بیمعنا کردهایم. دومین عامل، مسئله حوزههای عمومی به تعبیر هابرماس است؛ یعنی جایی که این کتابها پخش یا خوانده میشد که غالباً مساجد و حسینیهها بودند. مقوله سوم غیر از مکان، حاملان این آثار است. دانشجویان و جوانان، حاملان این آثار از جمله اثار دکتر شریعتی بودند.
خانیکی گفت: در واقع شرایط انقلاب شرایطی بود که باعث میشد خیلی از این آثار دیده و خوانده شوند و علت آن نیز گرایش ضداستبدادی آنها بود و در این میان آثار شریعتی از جایگاه بالایی برخوردار بود. به عبارتی، مسئله اساسی در میزان توجه به این کتابها، جنبه مبارزاتی آن و میزان مخالفت از ناحیه رژیم بود.
نقطه التقاطی جریان چپ
در ادامه، کشاورز درباره سهم جریان چپ از کتابهای جریانساز انقلابی گفت: اگر مجاهدین خلق را گروهی چپگرا بدانیم، از سه کتاب عمده میتوان نام برد؛ «متدولوژی شناخت» اثر حسین روحانی که با معرفت مارکسیستی به دنبال تحلیل مسائل اجتماعی بود و کتاب روشی محسوب میشد. کتاب دوم «راه انبیا و راه بشر» اثر محمد حنیفنژاد بود که کاملاً تحت تأثیر کتاب «راه طی شده» مهندس بازرگان است و به دنبال تبیین این است که باید با اصول و روشهای علمی یا همان مارکسیستی جهان را کشف کرد و چون به وحی دسترسی نداریم، به عالم معنا نیز باید با همین اصول علمی دست پیدا کنیم و معتقد است در نهایت، علم بشر به حرف انبیاء خواهد رسید و اینجا نقطه التقاطی آنهاست. او برهمین مبنا، مارکس و مائو را موحد میداند. سومین کتاب نیز «تکامل» علی میهندوست است که خلاصهای از کتاب «حیات، طبیعت؛ منشأ تکامل» اپارین، فیلسوف مارکسیست محسوب میشود. در این کتاب ماتریالیسم تاریخی مارکس تبیین شده است.
وی در ادامه به تشریح آثار مرحوم بازرگان پرداخت و گفت: مرحوم بازرگان شاید به لحاظ کثرت کتابها سرآمدتر از بقیه باشد. اولین کتاب او «مطهرات در اسلام» به سال ۱۳۲۳ است. او به دنبال این است که دین را که براثر تبلیغات مارکسیستها خرافه خوانده میشد، با رویکرد علمی تبیین کند تا جلوی مارکسیسم را بگیرد. و لذا با زبان علوم جدید و تجربی صحبت میکرد. کتاب راه طی شده، باد و باران در قرآن، عشق و پرستش توحید، بینهایت کوچک و ضریب تعادل مادیات و معنویات از جمله دیگر آثار ایشان با همین رویکرد است. همچنین مرحوم بازرگان در کتاب «علمی بودن مارکسیسم» به رد ادعای عامی بودن این مکتب میپردازد.
کشاورز اظهار کرد: مرحوم بازرگان هیچگاه علم را مقدم بر دین نمیدانست و میخواست دین را به لحاظ علمی توضیح دهد و معتقد بود دین را باید به سمت مسائل اجتماعی برد.
استاد مطهری: منتقد یا آغازگر؟
سپس مطهری در خصوص رابطه شهید مطهری با شریعتی و بازرگان و اینکه برخی ایشان را آغازگر و برخی منتقد میدانند، گفت: به نظر من ایشان بیشتر آغازگر بود. حتی زمانی که کتاب نظام حقوق زن در اسلام را در پاسخ به برخی مسائل منتشر کرد، نگاه اسلام را بیان کرد و جنبه انتقادی آن کمرنگ شد و کتاب حماسه حسینی نیز به همین شکل است.
وی در مورد نقدهای شهید مطهری به شریعتی و بازرگان نیز گفت: ایشان خودشان شریعتی را به حسینیه ارشاد دعوت کرد و جدا شدن شهید مطهری از حسینیه ارشاد به خاطر اختلاف با شریعتی نبود، بلکه به خاطر برخی روشها و تکرویهای مرحوم میناچی بود. اساساً تعبیر اختلاف بین شهید مطهری و مرحوم شریعتی درست نیست. البته بعد از رحلت شریعتی و انتشار آثار او، شهید مطهری به برخی از انها انتقاداتی وارد میکند، ولی همیشه از وی با احترام یاد میکرد. در سال ۵۶ هم شهید مطهری نامه محرمانهای به امام نوشت و انتقادات جدی به شریعتی وارد کرد که ما هم پس از شهادت ایشان آن نامه را منتشر کردیم.
مطهری اظهار کرد: درباه نظر شهید مطهری نسبت به مرحوم بازرگان نیز باید گفت که علمگرایی در آثار بازرگان نمود بارزی داشت و میخواست همه احکام و مسائل اسلام را توجیه علمی کند تا در پاسخ به مارکسیستها بگوید اسلام هم علمی است. اما این کار اثر سوئی داشت، زیرا با عقل بشری نمیتوان فلسفه همه احکام اسلامی را تبیین کرد و ممکن بود این اتفاق بیفتد که اگر توجیه علمی نشود، نباید به آن حکم عمل کرد و شهید مطهری به این روش مرحوم بازرگان انتقاد داشت.
نائب رییس مجلس بیان کرد: شهید مطهری با وجود همه انتقادات به شریعتی به او خوشبین بود و او را فردی صادق میدانست که نفاق در او نیست و همین نگاه را نسبت به مرحوم بازرگان داشت و برای همین او را برای نخستوزیری به امام معرفی کرد. اما نسبت به مجاهدین خلق سخت و محکم بود، زیرا در آنها نفاق را مشاهده میکرد و این روش برخورد، درسی برای ماست
نظر شما :