توسط سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی انجام گرفت؛
برگزاری مراسم رونمایی از کتاب «خوانش حکومت اسلامی در ساحت نظریه سیاسی»
به گزارش روابط عمومی سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی، دکتر حامد علیاکبرزاده، رئیس سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی در نشست نقد و بررسی کتاب «خوانش حکومت اسلامی در ساحت نظریه سیاسی» که همزمان دهه فجر و چهملیمن روز درگذشت آیتالله مصباح یزدی در معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی برگزار شد، ، اظهار کرد: حدیثی از پیامبر (ص) نقل شده است با عنوان «اذکرو موتاکم بالخیر، اموات خودتان را به نیکی یاد کنید» که البته مرحوم شهید مطهری انقلتی بر آن میآورد؛ از جهت سندی میگوید این حدیث، حدیث معتبری نیست و از جهت دلالت میگوید اینطور هم نیست هرکسی از دنیا رفت، به نیکی از او یاد کنیم بالاخره آدمها در قبال کارهایی که انجام دادهاند پاسخگو هستند. اگر ما بخواهیم از باب تسامح وارد شویم و حدیث را بپذیریم کار ما علمی است و جنبههای سیاسی را در این نشست نظر نداریم.
وی ادامه داد: مرحوم آیتالله مهدی حائری فرزند شیخ عبدالکریم حائری، موسس حوزه علمیه قم است و به لحاظ علمیت کسی تردیدی نسبت به او ندارد و شاگردی امام و شاگردی مرحوم آیتالله بروجردی و آیتالله خوانساری را داشت. در فلسفه اسلامی نیز شاگرد میرزا مهدی آشتیانی بوده و فلسفه غرب را هم خوب خوانده بود و به ویژه بر سنت تحلیلی تأکید داشت. او یکی از پیشگامان فلسفه جدید در ایران بود و چیزی که در فلسفه آیتالله حائری یزدی مشهود است آزاداندیشی فلسفی اوست. خود او به لحاظ علمی اعتقاد راسخی به امام (ره) داشته و در جایی گفته است امام خمینی (ره) را در حوزه فلسفه و عرفان با ملاصدرا مقایسه میکنم. او علیرغم اینکه مخالفان و موافقان بسیار دارد، آثار ماندگاری را برجای گذاشته است. اثر مهم سیاسی او هم کتاب «حکمت و حکومت» است.
دکتر علیاکبرزاده درباره مرحوم آیتالله مصباح یزدی هم با اشاره کلاسهای درس اخلاق او که دفتر مقام معظم رهبری در قم برگزار میشد، گفت: درس اخلاق آیتالله مصباح یزدی فنی بود؛ گاه درس اخلاق «خوب باشید، حرف گوش کنید و غیبت نکنید» است اما درس اخلاق مصباح شوخی نبود و بحث فلسفه اخلاق میکرد و دلنشین بود و استقبال خوبی هم میشد. یکی از ویژگیهایی که من در آقای مصباح دیدم تواضع و منش اخلاقی او در ارتباط با مراجعان و علاقهمندانش بود. کتاب «آموزش فلسفه» او کتاب ارزشمندی است. او در حوزه فلسفه اسلامی بدون تردید از خیلی از افرادی که به فلسفه اسلامی شناخته شدند دقت نظرش بالاتر است. او در فلسفه اسلامی شاگردان خوبی پروش هم داد.
وی خاطرنشان کرد: جدال این دو دیدگاهی که در کتاب «خوانش حکومت اسلامی» مطرح شده در عرصه فلسفه سیاسی بحثی است که سالهای سال ادامه خواهد داشت. به هر حال ما به عنوان متولی برنامه در سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی نگاه اصلیمان علمی بود و سعی کردهایم زمینه تضارب آراء و نقد و گفتوگو و آزاداندیشی را در حوزه فعالیت خود فراهم کنیم. سعی شده کتاب از انصاف علمی خارج نشود اما هر کتابی ایراد و اشکالات خود را دارد.
مغفول ماندن اندیشه سیاسی بعد از فارابی
آیتالله سید مصطفی محقق داماد، استاد برجسته حوزه و دانشگاه نیز در پیام ویدئویی که ارسال کرده بود درباره مرحوم آیتالله مهدی حائری یزد به ایراد سخن پرداخت. در بخشی از سخنان او آمده است: «اگر نگاهی به پیشینه فلسفه سیاسی در تاریخ اسلامی بیندازیم به نکته بسیار مهم برخورد میکنیم و آن این است که اندیشه سیاسی بعد از فارابی مورد بیتوجهی دانشمندان اسلامی قرارگرفته است. اگر مباحثی مطرح میشد اکثرا در متون کلامی و یا فقهی مطرح میشد و نه به عنوان بحث فلسفی در حالی که کسانی با حکمت اسلامی آشنایی دارند میدانند حکمت در تاریخ تمدن اسلامی به حکمت نظری و عملی تقسیم میشود یکی از بخشهای مهم حکمت عملی سیاست مدن بود. سیاست مدن مهمترین بخش حکمت عملی بود و حکمای اسلام به آن توجه داشتند تا زمان فارابی. تنها کسی که در عصر ما فیلسوف جامع الحکمتین بود یعنی حکمت اسلامی را به نحو عمیق اجتهادی خوانده بود و سپس حکمت جدید را نزد استاد والای غربی زانو زده و آموخته بود مرحوم استاد جامع الحکمتین مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی بود. او یک دوره فلسفه کامل تألیف کرد؛ از علم کلی شروع کرد و به کتاب «حکمت و حکومت» در بحث سیاست مدن بود، رسید.
در حقیقت او خواست دوره فلسفه خود را تکمیل کند. ویژگی دیگری که در این بزرگوار وجود دارد این است در عین آنکه حکیم جامع الحکمتین بود، یک فقیه به تمام معنا نیز بود. بنابراین شخصی که از دیدگاه فقهی به مسائل سیاسی برسد میتواند از دیدگاه فلسفی و حکمی نسل جدید را تجزیه و تحلیل کند. در کتابی که از جهاد دانشگاهی به دست من رسیده گزارش ارزشمندی درباره مرحوم مهدی حائری یزدی ارائه شده است. چون نظرات از شخصی صادر شده بود که واجد هر دو بخش فقهی کامل و فیلسوف جامع و فلسفه اسلامی و غرب و آگاه به آنچه در دنیای امروز بود میدانست چه حکومتی را مشروع میداند و مشروعیت حکومت به چیست و طرحی که برای مردم سالاری دینی حال مشروع و منطبق با موازین فقه اسلامی باشد عرضه کرده است.»
بررسی آراء دو اندیشمند در باب ولایت و وکالت
در ادامه حبیب عشایری، پژوهشگر و نویسنده کتاب در این مراسم گفت: واقعیت این است تمرکز اصلی کتاب بر دو اندیشمند معاصر است، دکتر مهدی حائری یزدی و مرحوم مصباح یزدی؛ برای اینکه بتوانیم بحث را جامعتر دنبال کنیم، مطالعاتی در حوزه تاریخ فقه شیعه داشتم. از گذشته و تاکنون شاهد دعوایی میان طرفداران نظریه انتصاب و نظریه انتخاب هستیم و هر کدام ادله نقالی و عقلی خود را داشتند و با استناد به این ادله تأکید داشتند که نظریهشان از اصالت برخوردار است و میتوان در دوره غیبت بر اساس آن نظریه، حکومت اسلامی را برقرار کرد و از ظرفیت فقها در رأس هرم سیاسی استفاده کرد. این کتاب در شش فصل است که تطور تاریخی فقه سیاسی شیعه و آراء و نظریات فقهای شیعه برجسته در حد بضاعت کتاب را داشتیم، فصول بعدی هم به مقایسه و نظریات این دو اندیشمند بزرگوار اختصاص دارد. تمرکز اصلی آیتالله مهدی حائری یزدی بحث وکالت و مالکیت مشاع شخصی است و به تعبیر بسیار همان قرارداد اجتماعی است و خود من بر این باورم میتوان وکالت را از دل نظریه انتخاب بیرون کشید. مرحوم مصباح هم حکومت الهی را مطرح میکند که در دوره غیبت اساسا ولی فقیه مشروعیت خود را از ولی فقیه میگیرد و در تمام اجزا و عناصر در علم مختلف اجرایی و تقنینی و قضایی مسئولیت برعهده دارند و در مدینه فاضله که مطرح میکند که باید مشروعیت را از ولی فقیه بگیرند. باور من این است هر دو نظریه مهم و جای تأمل دارد و این اختلاف پایانی ندارد.
مصباح تعریف اخباری از عقل ندارد
همچنین دکتر مهدی جمشیدی، پژوهشگر در ادامه مراسم با بیان اینکه تعلقی به آقای حائری یزدی ندارد و از او دفاع نمیکند و بیشتر وکیل مدافع آقای مصباح است، اظهار کرد: نکته نخستی که به نظرم میرسد و در صفحه۲۹ و ۳۱۸ مطرح شده آقای مصباح عقل متصل به وحی را میپذیرد و هر عقلی را مصون از خطا نمیداند و عقلی که از جانب وحی مساعدت شود معتبر است». این تعبیر را به کار نبردهاید اما گویا آقای مصباح تعبیر اخباری از عقل دارد. اگر در فقه باشد اینطور نیست و آقای مصباح خود به مکاسب شیخ انصاری استناد کرده و معتقد بود چیزی که دلیل عقلی دارد، دلیل شرعی نمیخواهد. در بحث فلسفی هم غلظت اندیشیدن فلسفی او از کسانی چون جوادی آملی بسیار غلیظتر و شدیدتر است. میخواهم بگویم ایشان به عقل درون دینی و مقید به شرع محدود نیست و چنین نگاهی ندارد.
وی افزود: نکته دوم در صفحات ۲۲۴ و ۲۲۵ از آقای مصباح نقل کردین که حکومت در مرحله دوم یعنی بعد از اینکه صحبت کرد و برای اجرای مقررات مجاز به استفاده از قوه قهریه است و تحلیلی نوشتید در مذمت اقتدارگرایی؛ گویا از دل حرف مصباح اقتدارگرایی بیرون میآید. او در باب مطلق حکومت صحبت کرده است و حکومت هم تنها نهاد مجاز به اعمال قوه قهریه است و فرض منطقی است. نمیشود این نکته را مطرح کرد و بعد مفصل درباره اقتدار گرایی گفت. یعنی این برداشت، برداشت منطقی نسبت به دیدگاههای آقای مصباح نیست.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: نکته دیگری که در صفحه ۲۲۴ وجود دارد، گفتهاید اعطای اختیارات نامحدود به ولی فقیه بر مبنای قیاس معالفارق با انبیاست و بعد درباره ماکیاولیسم سیاسی صحبت کردید؛ یعنی اختیاراتی را که آقای مصباح برشمردند، اختیارات نامحدود برای ولی فقیه میدانید درحالی که او اختیارات نامحدود ندارد و ولایت مطلقه را مطرح کرده است و این دو با هم تفاوت دارند. امام خمینی (ره) در کتاب ولایت فقیه گفته است ولی فقیه تمام اختیارات معصوم را دارد اما ضرورتا فضایلش را ندارند. اگر این اشکال وارد بود باید اول به امام وارد شود. البته اختیارات ولیفقیه نامحدود نیست و ولی فقیه به حد درونی یعنی عدالت و تقوا و به حد بیرونی یعنی هرجا خبرگان احساس کند از ولایت ساقط است همانجا عزل میشود، محدود است. حدش هم لحظهای است برخلاف کسانی دیگری که ۴ سال و بعضا ۸ سال هستند، مصونیت رئیس جمهور از ولی فقیه بیشتر است.
جمشیدی در ادامه توضیح داد: مسئلهای را درباره ماکیاولیسم سیاسی مطرح کردهاید، از این تعابیر ژورنالی در کتاب زیاد است. ماکیاولی در فلسفه سیاسی نوعی فحش است. در صفحه ۲۸۶، متنی دارید که مضمون این است که ولایت فقیه مستلزم تعطیلی عقل است. من متوجه نشدم از کجای صحبتهای مصباح این را بیرون کشیدهاید؟ ایشان قائل به نقد رهبری است و در سال ۷۷-۷۸ کتاب پرسشها و پاسخها این را آورده که چطور میشود رهبری را نقد کرد و باعث تضعیف رهبری نشد. این را دیگران هم بیان کردهاند از جمله آقای صافی گلپایگانی. این اجماع برای مراجع است و مسائلی که مطرح کردید قاطبه علمای شیعه زیر سوال میروند نه فقط آقا مصباح. نکته هفتم در صفحه ۲۹۷ نیز برداشتی دارید از اینکه اگر مردم حکومت اسلامی را نخواستند، حکومت اسلامی باید با تمام قوا آنها را سرکوب کند. آقای مصباح قطعا چنین صحبت و تعابیری را ندارد و مکررا گفتند اگر مردم نخواستند چه پیش میآید همان که زمان امیرالمومنین(ع) پیش آمد. زیرا او معتقد است استبداد با ذات دین جمع نمیشود و قطعا این حرف برای داعش و طالبان است نه آقای مصباح. او۶۰ سال کار فکری و معرفتی کرده است و از جریان مارکسیستی و لیبرال کتک فیزیکی خورده و بحثی درباره سرکوب و خفقان ندارد. در جای دیگر گفتید تباین نظر مصباح و امام درباره نقش مردم؛ امام جملهای که میگوید مجتهد جامع شرایط ولایت در همه صور دارد لکن تولی امور وابسته به رأی مردم است که در صدر اسلام از آن به عنوان بیعت تعبیر میشده است. اثبات کنید که آقای مصباح یک جمله فراتر از این بوده است. در صفحه ۳۳۴ هم اینطور نوشتید که فقهای آگاه غیر حکومتی حکم میکنند به تفکیکی ولایت از حاکمیت سیاسی! این تفکیک همان سکولاریسم است و بعد ارجاعات به امام و رهبری نمیخواند. غیرحکومتی؟ مگر شما از موضع اپوزیسیون کتاب را نوشتهاید؟
وی سپس بیان کرد: اگر آقای مصباح بود این نکتهها را به شما نمیگفت. او اگر میخواست نقد هم کند آنقدر در لفافه میگفت که باید دنبال اشکال حرفت میگشتی . مقداری زیادی سوءگیری منفی پیشینی بر این اثر حاکم بوده و مشهورات و منقولات رسانهای دارد. ای کاش شما تمام مفروضات را کنار بریزید و محققانه با آقای مصباح برخورد کنید. این هنر در پرانتز بودن را بیاموزید.
این پژوهشگر تصریح کرد: آقای مصباح فضایلی هم دارد که جریان لیبرال دموکرات شاید بپسندند؛ آقای مصباح جامعه مدنی را میستاید. این در کتابش نوشته شده و اینطور نیست در فلان روزنامه زنجیرهای آمده باشد و یا صادق حقیقت گفته باشد. متفکر را با دست خودمان مچاله کردهایم و نگذاشتیم مردم از او استفاده کنند؛ این نهایت بیانصافی است. آقای مصباح بر دولت اقلی اصرار دارند و معتقد است دولت جای موضوعیت دارد که مردم نتوانند. اصل بر مشارکت حداکثری مردم است نه دولت. او قائل به اصالت معنا و معرفت و فرهنگ است و متفکر قدرت و زور و غلبه نیست. برخلاف جریان اخباریگری معتقد به نفی مطلق غرب نیست و عین شهید مطهری قائل به تجزیه غرب و استفاده است یعنی غرب در هم تنیده نیست که نشود استفاده کرد و او حتی نظریه تفکیک قوا مونتسکیو را سکولار نمیداند و خیلی آزاداندیش است. او در سال ۶۳، الگویی برای مردم سالاری دینی داده است؛ چطور شریعتی میگوید دموکراسی متعهد کسی به او فحش نمیدهد اما اگر مصباح میگوید فحش میدهند. ما آفت مردمسالاری را که دین را ضمیمه آن کردهایم، میبینم چقدر شلخته و بینظم است کدام فردی از جریان اصلاحات این حرف را زده است؟ در جاهایی مصباح را نقد کردهاید به بشیریه و کدیور و شبستری ارجاع دادهاید، اگر نقد دارید خودتان بگوید چرا از دهان کسان دیگری آوردید. خودتان اگر بگوید بهتر است.
حجتالاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی هم در سخنانی ضمن نقد کتاب «خوانش حکومت اسلامی» با بیان اینکه به دلیل محدودیت وقت از محاسن کتاب عبور میکند، اظهار کرد: به نظر میرسد این تحقیق مقایسه دو اندیشمند باشد اما چنین اتفاقی نمیافتد. من خواننده اگر بخواهم کتاب را بخوانم از آغاز سوال برایم پیش میآید چرا از بین اندیشمندان، محقق چرا این دو بزرگوار را انتخاب کرده است، آنها چه ویژگیهایی دارند؟ آیا بحث ولایت و یا وکالت است که نمایندههای مختلفی دارند. اما در نهایت مشخص نمیشود چرا بین اندیشمندان این دو را انتخاب کرده است. محقق در کتاب طرح مسئله نمیکند و متوجه نمیشویم مسئله تحقیق چیست و تحقیق میخواهد چه چیز را حل کند. ما با ابهام وارد تحقیق میشویم. نکته دوم فهرست اجمالی تهیه شده که و فهرست تفضیلی ندارد و زمانی که وارد متن شدم متوجه شدم عنوانهای فرعی ندارد یک عنوان هست و ۲۰ صفحه مطلب گنجانده شده که مطالبی که گاه نیازی به آنها نیست و گاه از عنوان اصلی دور میشود. عنوان فصل دوم تطور تاریخی فقه سیاسی مطرح شده اما چه ارتباطی دارد برا اینکه دو اندیشمند را بررسی کنیم؟ آن هم برای اندیشمندانی که سبقه اندیشهشان فلسفی است. از طرف دیگر خود عبارت تطور تاریخی دارای اشکال است، لذا محتوا با عنوان سازگار و نیست و نه ضرورتی برای بیان آن وجود دارد.
وی افزود: من انتظار دارم اگر از شیخ مفید یاد میشود، ارجاع به شیخ مفید باشد اما عمدتا به کسانی استناد داده شده که منبع درجه یک نیستند؛ به کتابهای مرحوم فیرحی، طباطبایی، حقیقت و میلانی دیگران ارجاع داده شده اما انتظار دارم از منابع اصلی ببینم. در نهایت این کتاب برای من گزارشی از گزارش دیگران است نه تطور تاریخی.
ایزدهی خاطرنشان کرد: اندیشمندانی که در کتاب یاد شدهاند در بخشهایی ناظر به یکدیگر هستند اما در مقایسه عمده مباحث رویکرد دیگری دارد. مقدمه هم گزارشی از مراحل بعدی تحقیق است در حالی که مقدمه باید مقدمیت داشته باشد نه گزارش برای بحثهای بعدی. در کل کتاب نیاز به ویراستاری دارد و از نظر من خوانده عام کتاب از جهات مختلف مسئله ندارد و مقایسه جدیای صورت نمیگیرد و بار اصلی بر دو دیدگاه نیست.
حجتالاسلام محمدحسن موحدی ساوجی که به صورت مجازی در این مراسم حضور داشت اظهار کرد: به نظرم یکی از ایرادات کتاب این است تطور تاریخی نظر فقها بحث بسیار مقدماتی است و نیازی به فصل اول نداشتیم و نیازی نیست و از طرف دیگر دور از بحث است. از لحاظ شکلی یکسانسازی در القاب و تاریخ ولایت و وفات وجود ندارد. مقدمه شما هم خلاصه نتیجهگیری است و به نظرم در چاپ عجله شده است و انتظار بیشتر میرود تا ایرادات وجود نداشته باشد. این را که لازم است در کتاب فصلی برای نتیجه گیری باشد، نمیدانم اما اگر هم باشد ما باز در نتیجهگیری میبینم محقق استدلال و بحث کرده و ارجاع داده که شکل جالبی ندارد.
وی استفاده از منابع دست چندم را از اشکالات مهم محتوایی کتاب عنوان کرد و گفت: اشکال دیگر این است که در مسائل فقهی و سیاسی نباید نظر خود و جبر زمانه را در نظر بگیریم؛ در مسئله ولایت فقیه مگر میشود حرف زد اما نامی آقای منتظری نیاورد! موضوع دیگر این است در جاهایی از کتاب ادعاییهایی شده بدون اینکه اثبات شود اگر نقل از کسی است باید آدرس را بدهید. در جایی گفتید فقهای شیعه در تاریخ همواره به ولایت فقیه به معنای حکومت اسلامی معتقد بودند در حالی که اینطور نیست و نمونههای زیادی هستند که در مقام مخالفت بودند و حتی همکاری هم نکردند و در زمان معاصر ولایت فقیه را قبول نداشتند. همچنین کتاب تعابیر غیرعلمی دارد که جایش در کتاب نیست، بهتر است از الفاظ غیر علمی دوری شود.
دکتر محمد کمالیزاده، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هم در سخنانی گفت: درباره مقدمه کتاب دوستان دیگر هم گفتند که شکل مقدمه نیست و جمعبندی است اما گردآوری خوبی صورت گرفته و اگر با عنوان جمعبندی بود انتظارات را پاسخ میداد. برخی از مطالبی که در کتاب آمده، لازم نبود که آورده شود. کسی که کتاب را میخواند این احساس به او دست میدهد که کتاب نقدی بر آراء مرحوم مصباح یزدی است با اعتنا به آراء حائری و در واقع محقق نسبت به دو نفر یکسان نبوده و این موضوع در متن خود را نشان میدهد که از متن علمی چنین چیزی انتظار نمیرود. بلکه انتظار محقق درگیر ارزشداوریها و کلیگویی نشود و از آنها منزه باشد. نکته دیگر کلیگوییها و مطالب ارزشداوریها دارد که ارجاعات غیر علمی است مثلا دیدگاه مرحوم حائری را به فوکو نسبت میدهید بدون اینکه نسبتش مشخص شود یا همان جایی دیدگاه مرحوم مصباح را به ماکیاولی نسبت میدهید که ارجاعی به شهریار ماکیاولی نمیبینیم و موارد از این دست متعدد است. یا از ۳۰۴ تا ۳۰۸ مطالبی نوشتید و در آخر به سایت مصباح ارجاع داده شده و هیچ نقطه نظری مطرح نشده است. جملهای از حائری آوردهاید و نوشتهاید این جمله اخیر حائری ذهن نگارنده را به ماجرا خواندنی متبادر میسازد اینکه ذهن نگارنده به کجا متبادر میشود با متن علمی سازگار نیست و بعد داستان حضرت موسی را میآورید و یا در جای دیگر نوشتهاید به باور نگارنده اسم هذه، به این برمیگردد، نگارنده مفسر قرآن معرفی است؟ اینها با متن علمی سازگار نیست.
وی با تأکید بر این که در متن علمی به باور نگارنده نداریم و باید منتج از مستندات باشد، اظهار کرد: توصیهها و کلیگوییها بسیار و ادعاهایی بزرگ بدون مستندات میبینیم. علت اتفاق چیست؟ شاید این است که خیلی به بحث روش توجه نشده است. کتابهای مبتنی بر رساله دکتری معمولا کتابهای خوبی میشوند زیرا یا بحث نوآوری مبتنی بر موضوع است و یا روش جدید مطرح میشود. رساله توصیف و تحلیلی را در مقطع ارشد قبول نمیکنم زیرا رفع تکلیف است. اگر روش تحقیق در کتاب رعایت میشد شاید اتفاقهایی که در کتاب هست نمیافتاد و کتاب روالی منطقی داشت. فقدان دیگر چارچوب نظری تحقیق است. نظریه سیاسی همه نظریات مهمی است و اما اینجا بحث تطبیق را دارید که نظریه تطبیق و مقایسهای را داریم که مورد استفاده قرار نگرفته که اگر میگرفت برخی از اشکالات پیش نمیآمد.
نظر شما :