از سوی معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی تهران؛
وبینار «از مقاومت تا حاج قاسم» برگزار شد
به گزارش روابط عمومی جهاددانشگاهی به نقل از ایکنا، وبینار «از مقاومت تا حاج قاسم» امروز، جمعه ۱۲ دیماه، از سوی معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی تهران و با حضور صادق زیباکلام، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، ابراهیم متقی، استاد دانشگاه تهران و محمدمهدی شریعتمدار، رایزن فرهنگی سابق ایران در لبنان برگزار شد.
الگوی شهید سلیمانی در تأمین امنیت منطقهای مقابله با بازیگران آشوبساز بود
متن سخنان ابراهیم متقی را میخوانید:
شهادت سردار سلیمانی از این جهت برای کشور، نظام سیاسی و امنیت منطقهای اهمیت دارد که ایشان نقش منحصر به فردی را در مقابله با تروریسم داشتند. محیط امنیت منطقهای در صد سال گذشته همواره دارای نشانههایی از بحران، جنگ، تهدید و بیثباتی بوده است و هیچ دورانی را مشاهده نمیکنیم که در خاورمیانه بیثباتی نبوده باشد. وقتی بی ثباتی وجود دارد طبیعتاً کودتا و نظامهای دیکتاتوری اجتنابناپذیر خواهد بود.
در سال ۱۹۹۱ ساختار دو قطبی از میان رفت. در آن دوران امنیت منطقهای کنترل شده بود. بحثهایی که کنت والتز دارد حاکی از آن است که میزان ثبات نظام دو قطبی بالاست چراکه تعداد بازیگران اصلی محدود است و قالبهای ادراکی و رفتاری بازیگران مبتنی بر نشانههایی از عقلانیت راهبردی هستند. مفهوم استراتژیک عقلانیت را که والتز به کار میبرد بدین معنا است که آمریکا و شوروی در قبال جنگ ایران و عراق یک توافق اساسی داشتند و رویکردهای نسبتاً همگونی را در پیش گرفتند اما در دوران بعد از جنگ سرد، آمریکاییها احساس کردند در فضای هژمونی منطقهای و قدرت بیبدیل جهانی قرار دارند و به همین دلیل عملیاتهایی را در منطقه انجام دادند و از جمله جرج بوش اقداماتی را در ارتباط با امنیت عراق انجام داد.
آمریکاییها شرایطی را به وجود آوردند که نشانههایی از امنیت آشوب زده در آن وجود داشت. در این شرایط هیچ بازیگر منطقهای و بینالمللی وجود ندارد که نقش کنترلی داشته باشد لذا نشانههایی از بحران پیاپی و تکرار شونده وجود دارد. سردار سلیمانی در این دوران وارد عرصه کنش امنیت منطقهای شد. مسئله این است که وقتی منطقه در فضای عدم امنیت قرار میگیرد چه بازیگری میتواند مدیریت امنیت را داشته باشد؟ اگر بازیگری وارد محیط آشوب زده نشود به صورت اجتناب ناپذیر شرایط برای بحران، تروریسم و تهدید دائمی به وجود میآید. اینجاست که ایران نقش مسئولانهای را در ارتباط با امنیت منطقهای بر عهده گرفت و تلاش کرد همکاریهای متقابل در فضای امنیت منطقهای شکل بگیرد.
کارکرد سردار سلیمانی را میتوانیم در ارتباط با نقش ایشان در امنیتسازی منطقهای مورد توجه قرار دهیم. نقشی که وی داشت این بود که توانست در فضای آشوب و گسترش تروریسم از سازوکارهای امنیتساز استفاده کند. گام اول را ایران برای امنیتسازی منطقهای برداشت. البته ممکن است ادراک آمریکا، عربستان یا سایر کشورهای منطقه در ارتباط با این موضوع با ایران متفاوت باشد. به همین دلیل است که نقشی که ایران ایفا کرد نقشی مسئولانه بود و تحرک آن برای توسعه قدرت نبود بلکه هدف ایران گسترش امنیت در منطقه در راستای مقابله با آشوب بود.
هر وقت آشوبی در منطقه شکل میگیرد قدرتهای بزرگ این آشوب را گسترش داده و امنیت را دچار اختلال میکنند چراکه بر اساس مدلی که افرادی نظیر جرج مدلسکی ارائه دادهاند هر گاه قدرتهای بزرگ در صدد مدیریت باشند اول اجازه میدهند آشوب و ناامنی گسترش پیدا کند. در نظر بگیرید که ایران در چه لحظهای و ترکیه در چه لحظهای وارد بحران امنیت منطقهای شدند. حتی الگویی که «مدلسکی» ارائه میدهد با نشانههای رفتاری قدرتهای بزرگ در عراق و سوریه و ظهور داعش هماهنگی دارد. اینجاست که اولین نقشی که سردار سلیمانی ایفا کرد مدیریت بحران از طریق هماهنگی با نیروهای منطقهای در راستای گسترش امنیت بود. برخی معتقدند ایران قدرت خود را تا مدیترانه گسترش داده است اما رویکرد ایران در دوران موجود امنیت ملی و منطقهای است که معطوف به موازنه، ثبات، تعادل و همکاری است که براساس چندجانبهگرایی از آن یاد میشود.
ایران چندین بار منطقه عاری از سلاحهای هستهای و کشتار جمعی در خاورمیانه را مطرح و همواره بر ضرورت موازنه قدرت تأکید میکند. الگویی که سردار سلیمانی در پیش گرفت در منطقه بحرانزده خاورمیانه و غرب آسیا مقابله با ناامنی و بازیگران آشوبساز بوده است.
امنیت منطقهای عموماً تحت تأثیر شکل خاصی از موازنه قدرت به وجود میآید و وقتی موازنه قدرت به هم بخورد نشانههایی از ناامنی شکل میگیرد. بازیگرانی که رویکرد توسعهگرا دارند و نگاهشان این است که میخواهند توسعه قدرت ایجاد کنند موازنه را به هم میزنند. راهبردی که ایران از سال ۲۰۰۱ به بعد داشت معطوف به موازنهسازی بود. نگاه بسیاری از تحلیلگران این است که وقتی ایران در عراق، سوریه یا لبنان حضور دارد به معنای مداخله یا توسعه قدرت است اما اینگونه نیست بلکه بسیاری از کشورها در کشورهای دیگر نقش آفرین بودهاند و هدفشان موازنه قدرت بوده است.
نقشی که آمریکا در سال ۱۹۱۹ ایفا کرد منجر به موازنه منطقهای شد. اگر مشاور الممالک در سال ۱۹۲۱ قراردادی با اتحاد جماهیر شوروی منعقد کرد به این دلیل بود که بازیگرانی وجود داشتند که نقش موازنه را ایفا میکردند. اگر شوروی نیروهای خودرا از ایران خارج کرد به دلیل نقش موازنهای آمریکا در ایران بود. بنابراین در حوزه روابط بینالملل و امنیت ملی اگر اقدامی را به انجام نرساندید و نقش منفعل و بیطرف داشته باشید آیا بعدش منجر به ثبات میشد؟ معتقدم کشوری که میخواهد موازنه ایجاد کند حتما باید قدرت داشته باشد و آن را نیز به کار بگیرد. این اولین اصل در روابط بینالملل است.
هدف تولید قدرت این است که آن را در برابر تهدیدات به کار بگیرید؛ تولید قدرت برای رژه نیست. ارتش ایران در سال ۱۳۱۹ خوب رژه میرفت اما در سال ۱۳۲۰ که ایران اشغال شد توان انجام هیچ کاری نداشت. وقتی رئالیستهای روابط بین الملل میگویند باید قدرت سازی کنید به این دلیل است که بتوانید در برابر تهدیدات استفاده کنید.
کاری که سردار سلیمانی کرد این بود که تولید قدرت کرد و از آن نیز بهره گرفت. ایران توانست بازیگر تهدید کننده را مرعوب کند، چراکه دشمن اگر مرعوب نمیشد و اقدامی عملی برای مقابله با آن انجام نمیدادیم اصول و قواعد روابط بینالملل میگوید که او علیه شما اقدام خواهد کرد. «مرشایمر» میگوید اگر از قدرت خود استفاده نکرده و سازش و مماشات کنید طرف مقابل نمیگوید شما بسیار عاقل و یک بازیگر منطقهای مؤثر هستید بلکه میگوید این سازش ناشی از ضعف بوده است لذا کار مهم سردار سلیمانی این بود که در شرایطی که داعش و سایر بازیگران، توسعه بحران را ایجاد میکردند، اعتقاد نداشت که این بحران ربطی به ما ندارد بلکه معتقد بود اگر اقدام مؤثری انجام دهیم مرگ فقط برای همسایه نیست.
خداوند در قرآن کریم فرموده است: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ؛ و شما (ای مؤمنان) در مقام مبارزه با آن کافران خود را مهیا کنید و تا آن حد که بتوانید از آذوقه و تسلیحات و آلات جنگی و اسبان سواری زین کرده برای تهدید و تخویف دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید و نیز برای قوم دیگری که شما بر (دشمنی) آنان مطلع نیستید (مراد منافقانند که ظاهرا مسلم و باطنا کافر محضاند) و خدا بر آنها آگاه است. و آنچه در راه خدا صرف میکنید خدا تمام و کامل به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد» (انفال / ۶۰) وی بر این اساس عمل میکرد و قدرت را برای مقابله با تهدید به کار میگرفت و از تهدید هم نمیهراسید بلکه نگاه وی این بود که باید در میدان حضور داشته باشد.
اقدام دیگری که میتواند برای یک کشور امنیت ساز باشد ائتلاف سازی است. وقتی در رابط بینالملل از قدرت حرف میزنیم یک بُعد آن خودیاری و متکی به خود بودن و بعد دیگر آن اتحادسازی است. سردار سلیمانی در همین راستا اتحاد را شکل داد؛ اتحادی که وی با روسیه برقرار کرد یک اتحاد تاکتیکی عمل گرایانه و کاری که وی انجام داد موازنه امنیت برای ایجاد تعادل در محیط منطقهای بود. شهید سلیمانی برنامه و نقشه راه مشخصی داشت و میدانست چه الگویی به کار بگیرد و از آن الگو برای تحقق چه اهدافی استفاده کند.
برنامه وی معطوف به عقب نشینی نبود، چراکه میدانست در این شرایط بار دیگری موازنه به هم میخورد و تهدیدات بیشتر و بیشتر میشود. تاکنون هیچ ژنرالی نتوانسته یک ارتش چندملیتی ایجاد کند اما شهید سلیمانی چنین کاری انجام داد. هدف این ارتش برخلاف کار آمریکاییها و عربستانیها جنگ نیابتی نبود بلکه زمینهها را برای مقابله با تهدیدات بر اساس نوعی از قالبهای عاطفی فراهم کرد. وی در کنار و حامی این افراد بود و خود را در برابر آنها مسئول میدانست و این نشان میدهد این قابلیت تا چه حدی میتواند ادامه پیدا کند.
شهید سلیمانی به نماد جهانی مبارزه با استکبار تبدیل شده است
متن سخنان شریعتمدار را میخوانید:
روند استقلال از استعمار در منطقه در دهه هفتاد قرن گذشته ادامه پیدا کرد و بعد از آن هم استقلال به تمام معنا در تمام کشورهای منطقه در آن شکلی که باید وجود میداشت قابل مشاهده نبود و حتی جنبش عدم تعهد هم به این هدف نرسید. یکی از اهداف جمهوری اسلامی ایران رسیدن به استقلال و عدم وابستگی بود لذا با پیروزی انقلاب اسلامی ایران روند جدیدی از رویارویی قدرتهای استکباری در جهان با گفتمان استقلال خواهی در منطقه شکل گرفت.
مباحثی همانند صدور انقلاب که انقلاب اسلامی ایران مطرح کرد، استقلالخواهی، گفتمان وحدت اسلامی، حمایت از مستضعفین و رویارویی با استکبار، حمایت از فلسطین و آزادی این سرزمین از نهر تا بحر و برقراری دولت فلسطین بر اساس آرای مردم آن، همگی باعث شد در یکی دو دهه اخیر شاهد رویارویی تمام عیار میان دو پروژه استکباری و صهیونیستی در منطقه با پروژه مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران باشیم. دشمنان در این راستا از ابزارهای حقوق بینالملل برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند.
امروزه ایجاد محور مقامت در منطقه یک واقعیت انکارناپذیر است که در رویاروییهای خود با جبهه استکبار توانسته دستاوردهای بسیاری داشته باشد و دست کم اجازه نداده است جبهه مقابل به اهداف خود برسد که از جمله این اهداف ایجاد تفرقه در جهان اسلام و راهاندازی جنگهای نیابیتی و حمایت از گروههای تکفیری و تروریستی در منطقه بوده است که منجر به هدر دادن بسیاری از انرژیهایی شد که باید در راستای هدف اصلی یعنی استقلالخواهی به کار گرفته میشد.
از زمانی که سردار شهید سلیمانی فرماندهی عملیاتی و تمام عیار این جبهه را بر عهده گرفت شاهد افزایش درگیریها در منطقه بودیم که اگرچه خسارتهای زیادی به دنبال داشت اما دستاوردهای سترگی هم داشته و مانع تحقق پروژه طرف مقابل شده است. یکی از این دستاوردها این است که جریان مقاومت فارغ از اینکه آن را قبول داشته باشیم یا نه توانست با موفقیت زیادی در راستای اهداف خود حرکت کند. این موفقیتها حتی شاهد تغییر در معادلات منطقه هم بوده است.
قدرت بازدارندگی که ایران توانست ایجاد کند امروزه مانع مهمی در برابر تکرار تلاشهایی است که در گذشته توسط دشمنان صورت گرفته است لذا حساسیت طرف مقابل در مقابل توان موشکی یا نظامی ایران را مشاهده میکنیم. امروز شرایط گذشته همانند هشت سال جنگ تحمیلی که همه جهان در مقابل عراق ایستادند و حتی سلاحهای نامتعارف را در اختیار صدام قرار دادند و شاهد حملات موشکی و شیمیایی بودیم، دیگر قابل تکرار نیست و نسبت به قدرت بازدارندگی ایران حسابهای جدی صورت میگیرد.
بخشی از این توانایی بازدارندگی در داخل و با پیشرفتهای نظامی و بخشی از آن با تشکیل جبهه مقاومت از تهران تا قدس و یمن بوده است. اتفاقی که در اینجا صورت گرفته این بوده که تلاش شد تا نیروهای مقاومت تا آنجا که ممکن است در برخی از زمینهها به خودکفایی در حد ممکن از منظر نظامی برسند. آقای زیاد نخاله رهبر جهاد اسلامی نیز بر این نکته تأکید کرد که امروزه این نیروها بدون نیاز به ایران میتوانند در صدها کارگاه در محل خودشان سلاحهای لازم را بسازند و مورد استفاده قرار دهند.
لذا این سؤال مطرح میشود که چه عواملی باعث شد جریان مقاومت بتواند در دنیای پرآشوب امروزی و در منطقهای که پر از درگیریهای نظامی است و با وجود آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه که تلاش میکنند مانع همگرایی در جهان اسلام شوند، مانعی جدی برای این تلاش شد و چه میتوان کرد در سایر زمینهها همین تجربه مقاومت در دستیابی به این موفقیتها را تکرار کنیم؟
نکته دیگری که باید اشاره کنم در زمینه ارتباط جریان مقاومت با امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است که گاهی در داخل و از سوی جناحهای سیاسی و برخی از افکار عمومی مطرح میشود. به هر حال بدون شک در مجموعه سیاستهای یک کشور و مناسبات منطقهای و بینالمللی، همکاری و حتی مخاصمات مسلحانه که پیش میآید هر کشوری ممکن است با چنین فضایی رو به رو شود اما باید دانست اینها در قانون اساسی ما منعکس شده که همانا دفاع از مستضعفین و فلسطین است. علاوه بر این از حیث امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، هر چه تنشها از مرزهای امنیت ملی ایران دور نگه داشته شود با موفقیت بسیاری عمل کردهایم.
اگر میبینیم با توان موشکی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران، آمریکا و غربیها و صهیونیسم نسبت به نفوذ منطقهای ایران حساسیت دارند و حتی در جریان مذاکرات مربوط به پرونده هستهای ایران و برجام در پی آن هستند که مذاکرت را گسترش دهند و شامل سایر پروندهها قرار دهند علت آن جلوگیری از نفوذ ایران است اما در همین شرایط جمهوری اسلامی ایران توانسته است از حیث قدرت بازدارندگی، نه تنها در مرزهای خود بلکه در منطقه و از راه تقویت توان نظامی و نیروهای هم پیمان خود، سدی در برابر تجاوزات و تهدیدات احتمالی ایجاد کند.
درباره جایگاه سردار سلیمانی در افکار عمومی عراق، لبنان و سوریه باید گفت یکی از ویژگیهایی که شهید سلیمانی داشت این بود که ارتباط خود با مسائل کشورها و جوامع منطقه را صرفاً در حوزه نظامی تنظیم نمیکرد بلکه در حوزه سیاسی و حتی رسانه و مسائل اجتماعی حضور بسیار جدی داشت. البته در مسائل سیاسی باید به این نکته توجه داشته باشیم که شهید سلیمانی اگرچه در تهدیداتی که در منطقه وجود داشت در میدان حاضر بود اما در تحدید و مشخص کردن حدود دشمن، همواره تلاش میکرد حوزه دشمنان را توسعه ندهد.
رویکردی که حتی در داخل داشته است قابل توجه است که تلاش نکنیم افراد را به جبهه دشمنان برانیم. برای مثال تقریباً با با همه سیاسیون عراقی اعم شیعه، سنی، کرد، عرب و مسیحی، به غیر از بقایای حزب بعث و نیروهای تکفیری در ارتباط بود اما در عرصه لبنان ارتباط ایشان صرفاً با مقاوت و حزب الله بود. در سوریه با یک نظام متمرکز مواجه هستیم که در مقابل آن طیفی از نیروهای دشمن وجود دارند و همکاری با دولت سوریه به معنای همکاری با نیروهای دولتی و امنیتی و مردم آن کشور است.
اینکه ایشان در عراق با همه ارتباط برقرار میکند و در لبنان به غیر از حزب الله با هیچ نیروی سیاسی دیگری ارتباط ندارد علتش این است که در لبنان شاهد اقتدار مقاومت و اثرگذاری آن در عرصه سیاسی و نظامی هستیم و دلیلی ندارد سردار سلیمانی وارد جزئیات روابط حزب الله با سایر گروههای سیاسی شود اما چون در عراق چنین اقتداری وجود ندارد لذا تلاش میکند همه گروههای سیاسی را با ایران هم پیمان کند.
نکته دیگر توجه ایشان به مسائل اجتماعی و عاطفی است. همه کسانی که با سردار سلیمانی در ارتباط بودهاند از وی با عنوان فرماندهی قاطع و مقتدر یاد میکنند اما در عین حال در عرصه اجتماعی و در توجه به مسائل فرهنگی، ایجاد ارتباط با نخبگان و اقشار مختلف اجتماعی توجه ویژهای داشت. توصیههایی که به فرماندهان تحت امر خود برای فراهم کردن حضور شبکههای رسانهای در حوزههای میدانی میکرد بینظیر بود.
شهید سلیمانی حتی در تقویت بنیانهای اقتصادی جبهه مقاومت به عنوان بخشی از اقتصاد مقاومتی که توسط مقام معظم رهبری مطرح شد حضور جدی داشت. از سوی دیگر وی به متخصصین میدان میداد تا طرحهای خود را اجرا کنند. شهید سلیمانی هرجا ضرورتی احساس میکرد در کاری ورود پیدا کند که در تقویت جبهه مقاومت باشد دریغ نمیکرد. افراد دیگری نظیر چگوارا، فیدل کاسترو، عمر مختار در طول تاریخ در برابر استعمار ایستادگی کردهاند اما امروز شهید سلیمانی با جایگاهی که نه تنها در میان نخبگان بلکه در میان عموم مردم پیدا کرده است قابلیت این را دارد که به عنوان نماد جهانی مبارزه با استکبار تبدیل شود.
ادامه دارد...
نظر شما :